به گزارش راهبرد معاصر، سفر هفته آینده «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا به منطقه و بازید از سرزمینهای اشغالی و همچنین حضور در کشور عربستان سعودی یک سفر ویژه برای کاخ سفید برای چند هدف خاص محسوب میشود. سفر نزدیک بایدن به منطقه بیش از آن که مطلوب واشنگتن باشد، به نوعی توسط شرایط به آن تحمیل شده است. رئیسجمهور آمریکا با چند پروندهی مهم و موضوعاتی مهمتر از جمله امنیت انرژی جهانی، تجدید اتحاد با کشورهای عربی و نجات متحد صهیونیستی از ناامنی و بیثباتی به غرب آسیا میآید. در ادامه این گزارش به اهمِ این پروندهها و اهداف اشاره خواهیم کرد:
جلب حمایتهای عربی و تقویت مناسبات
از زمان به قدرت رسیدن بایدن تاکنون، روابط ریاض-واشنگتن روندی ضعیف و چه بسا از هم گسیخته را تجربه کرده است؛ چرا که رئیس جمهور دموکرات آمریکا از ابتدای رقابتهای انتخاباتی خود، داعیه حقوق بشر و مجازات سعودی داشت. او آمده بود تا عربستان را به حاشیه براند، اما حالا چالشهای جهانی و تهدیدات منطقهای برای منافع واشنگتن، ایجاب میکنند تا شعارهای ابتدایی بایدن به حاشیه رانده شود. رئیسجمهور آمریکا در حالی یک مسیر طولانی را برای دیدار با سران سعودی به غربآسیا میآید که در بحبوحه جنگ غرب با روسیه تنها مانده و لازم میبیند تا اتحادهای منطقهای خود را تقویت و روابط واشنگتن با متحدان عربی را به حالت سابق برگرداند.
جنگ روسیه و اوکراین فرصت خوبی شد تا کشورهای عربی، وزن تاثیرگذاری خود در رخدادهای جهانی را با امتیاز انرژی نشان دهند. در ماههای گذشته کشورهای اروپایی به همراه آمریکا تلاش بسیاری کردند تا مشکل کمبود گاز مایع اروپا را حل کنند؛ آنها برای حل این مشکل، از ذخایر قطر و مصر گرفته تا حتی سرقت انرژی تلآویو از آبهای سرزمینی لبنان را بررسی کردند، اما هیچکدام راهحل تامین انرژی اروپا نبود و نمیتوانست جایگزین واردات از روسیه شود. در مقابل، عربستان نیز عمق این نیاز را احساس کرده و منتظر معاملات بهتر با سودهایی بیشتر است. بایدن میآید تا با تغییر رویکردی محسوس، برای تقویت مناسبات کشورهای عربی با آمریکا و در راس آنها عربستان سعودی تلاش کند. بایدن با این کار، به دنبال آن است تا هم حمایتهای عربی از جنگ اوکراین مقابل روسیه را به طور ضمنی جلب کند و هم بلوک غرب را قوی نشان دهد.
اعاده امنیتِ سلبشده از تلآویو
بایدن از همان ابتدای اعلام هدفش مبنی بر سفر به منطقه غرب آسیا، بر رفتن به سرزمینهای اشغالی تاکید کرد. حتی در میانهی ناامنیهای فزاینده در شهرکهای صهیونیست نشین و بعد از آن، بحران کابینه تلآویو و انحلال کنست [پارلمان این رژیم]بازهم کاخ سفید تاکید داشت که بایدن طبق برنامهریزیهای انجام شده به سرزمینهای اشغالی خواهد رفت. بالاخره بعد از هفتهها کشمکش سیاسی، «یائیر لاپید» به جای «نفتالی بنت» مسئولیت پیشبرد امور در تلآویو را بر عهده گرفت تا برای استقبال از رئیسجمهور آمریکا مهیا شود. امیدواریهای رژیم صهیونیستی به سفر بایدن در قالب دو مورد قابل بررسی است؛ تسریع روند پیوستن عربستان سعودی به توافق عادیسازی و کاهش عملیاتهای مقاومت فلسطین به سرزمینهای اشغالی.
تلاش واشنگتن برای حفظ موجودیت رژیم صهیونیستی هدف و دغدغه تمام ساکنان کاخسفید بوده و بایدن نیز از این قاعده مستثنی نیست. حمایت سنتی واشنگتن از تلآویو بر مبنای دو راهبرد مهم در منطقه غربآسیا، یکی تحکیم موقعیت متحدان و دیگری مسئولیت تاریخی آمریکا در قبال صهیونیسم سیاسی شکل گرفته و تاکنون نیز تداوم یافته است. اما باتوجه به وضعیت کنونی، بازگرداندن امنیت سلبشده و ثبات از دسترفتهی تلآویو به این رژیم، هدفی است که تنها با سفر بایدن محقق نخواهد شد. بایدن برای پیوستن ریاض به روند عادیسازی تنها میتواند مشوق باشد و تصمیم نهایی به سران ریاض و وضعیت خاندان سعودی بازمیگردد.
امن شدن مقطعی شهرکهای صهیونیستنشین نیز بستگی به عملکرد رژیم صهیونیستی و سیاستهای کابینه تلآویو در کاهش خشم و اعتراض فلسطینیها دارد. نخستوزیر موقت تلآویو نیز در ابتدا از گفتگو با سران تشکیلات خودگردان فلسطین صحبت به میان آورد و بعد منکر آن شد. لاپید در سفرش به پاریس و در دیدار با «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه اذعان کرد که دیدار و گفتگو با «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین را بعید نمیداند، اما هماکنون چنین نشستی با عباس برای او مطرح نیست و احتمالاً به بعد از انتخابات دوره آینده کنست موکول شود. یک منبع سیاسی به شبکه۱۳ رژیم صهیونیستی نیز تاکید کرده بود که موضوع ابتکارات حُسن نیت تلآویو در قبال فلسطینیها، پیش از سفر بایدن فعلاً در حال بررسی است؛ بنابراین وضعیت پرتلاطم و ناامن سرزمینهای اشغالی نیز تداوم خواهد یافت.
فروش سلاح در قالب ائتلاف نظامی منطقهای
هدف دیگری که بایدن در این سفر پیگیری میکند تا سایر برنامههای خود را پیش ببرد، ایجاد یک ائتلاف نظامی منطقهای برای کشورهای عربی است. واشنگتن با این گام به دو هدف اساسی مورد نظر خود خواهد رسید؛ هدف اول فروش سلاح است و هدف دیگر، ایجاد چتر امنیتی مورد ادعای آمریکاست که دهههاست توسط روسای جمهور واشنگتن تکرار میشود. فروش سلاح، یکی از منابع درآمدی ایالات متحده است و کاخسفید به هر کشوری که آن را برای منافعش «بیخطر» ارزیابی کند، سلاح میفروشد. جدیدترین تصمیم رئیسجمهور آمریکا در این باره، هفته گذشته در پایان نشست سران ناتو در مادرید بود که طی یک کنفرانس مطبوعاتی، از فروش جنگندههای اف-۱۶ به آنکاراو بهروز کردن ناوگان این کشور خبر داد؛ امری که در دیدارش با «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه نیز به آن اذعان داشت. باوجود آنکه مخالفتها با این تصمیم بایدن در آمریکا زیاد بود، اما سخنگوی کاخسفید روز گذشته (چهارشنبه) تاکید کرد که رئیسجمهور ایالات متحده، همچنان از فروش این جنگندهها به ترکیه حمایت میکند.
خرید تسلیحات آمریکایی توسط کشورهای عربی با این توجیه که به امنیت آنها در منطقه منجر خواهند شد، چند خطای اساسی دارد؛ خطاهایی که خود واشنگتن نیز به آنها واقف است، اما این عقلانیتِ معکوس و منسوخ را ترویج میدهد تا به خودش سود برسد. برخورداری کشورهای عربی از تسلیحات فراوان، نه تنها منجر به ایجاد چتر امنیتی برای آنها نخواهد شد بلکه این کشورها را به انبارهایی مملو از سلاح تبدیل میکند که هر آن، احتمال اشتعالشان بالاست؛ همانطور که برخورداری عربستان و امارات از مقادیر بالای سلاح وارداتی، آنها را به جنگ در یمن کشاند و سالها درگیر کرد. این چتر امنیتیِ ساختگی به وسیله سلاح، تاکنون باعث جنگ شده، اما صلحی در پی نداشته است. از طرف دیگر، برخورداری کشورها از سلاح، سیاست خارجی آنها را تهاجمیتر میکند و اگر دو یا چند کشور قدرتمند در یک منطقه جغرافیایی [نظیر غرب آسیا]تلاش برای افزایش میزان تسلیحات را بالا ببرند، آن منطقه وارد یک مسابقه تسلیحاتی مرگ بار خواهد شد؛ جایی که درگیری و تنش، اولین نمود بارز محیط جغرافیایی آن میشود. منطقه غرب آسیا و کشورهای عربی نه تنها نیازی به تسلیحات بیشتر ندارند، بلکه وارد روند گفتگو شدهاند.
کشورهای عربی در حال حاضر، تقریباً در حال حا وفصل تمام مشکلات خود از راههای دیپلماتیک هستند؛ حتی اگر ایران و ترکیه را نیز بخشی از تلاشها و پویاییهای سیاسی عربی در منطقه قلمداد کنیم، این تصویر بزرگتر و واضحتر میشود. هماکنون ایران و عربستان به واسطه تلاشها و میانجیگریهای منطقهای از سوی عراق، عمان و قطر در حال گفتگو هستند و انتظار میرود تا روابط دیپلماتیک تهران-ریاض در آیندهای نزدیک از سر گرفته شود. اگر چنین نتیجهای بین دو قدرت غربآسیایی حاصل شود، پرونده یمن نیز پس از سالها درگیری بسته خواهد شد و ابوظبی و ریاض از صنعاء خارج خواهد شد. در جبههای دیگر از نظم منطقه، ترکیه و کشورهای عربی در حال افزایش روابط با تلآویو هستند و بنابراین احتمال درگیری بین این مثلث سیاسی نیز کاهش پیدا میکند. باتوجه به پویاییهای سیاسی در سطح غربآسیا و اقناع همه کشورها به مثبت بودن روند همگرایی و کاهش تنشها، منطقه ظرفیت این را دارد که بدون تسلیحات آمریکایی و نشستهای خارجی به ثبات برسد./فارس